+امروز یه چیز دیگه هم فهمیدم!که این عمادمون هم برا کل فامیل اشناست....

+تو ماشین نشسته بودم خالمم تو ماشین بود...هردومون ساکت بودیم بعد برگشته میگه:

+هنوز باعماد دوستی مهسا جان؟؟!!

+هیچی دیگه این مهسا جان یلحظه هنگ کرد ....خودمو زدم کوچه علی چپ گفتم عماد کیه دیگه؟؟؟

+گفت همون لاغر قد بلنده که تو بیرجنده دیگ..واسه من فیلم بازی نکن خاله!!!

+هیچی دیگ رو دست خوردیم گفتم اهان اون عمادو میگی اره باهاش دوستم!چطور؟؟؟

+قسمت عجیبش:اره عزیزم همینو سفت بچسب باهاش ازدواج کن شوهر گیر نمیاد

+من:

+خالم:تازه صداشم قشنگه ها!!!

+ما کلن خفه نشستیم ولی کفم برید بابا


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, ساعت 21:12 نویسنده mahsa pishi |

+اقا من خیلی معروفم ها..تازگیا فهمیدم...من هی به این ننه بابام میگم اقا من تو این شهر بروجرد

نمیتونم در بیام..نمیتونم موقعیتش نیست امروز به زور بردنمون بیرون فرش بخریم...

+رفتم تو مغازه؛در مغازش و کلن همش شیشه ای بود از بیرون داخل معلوم بود...

+حالا مغازه کجا بود؟؟؟تو خیابون تختی!هر پسری رد میشد دست تکون میداد مام مجبوری سلاملیک

میکردیم....اقا خیلیاشونم همینجور وایساده بودن دمه در..!!!

+ولی منظره جالبی بود یلحظه احساس مهمی و مشهور بودن کردم...

+همه دست تکون میدادن!!!

+همین دیگ....عرضی نیست


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, ساعت 21:5 نویسنده mahsa pishi |

+کامپیوتر هنگ کرده بود هی گیر میزد عصابم خورد شد!

+عصبی شدم گفتم ای کیرم دهنت کامپیوتر....

+یه نگا به دور و برم کردم دیدم عـــــه!!هم بابام پیشمه هم مامانم!!!

+هیچی دیگ شرمنده شدیم مامانم گفت از مال کی مایه میذاری شما؟؟؟!!!

+یه نگا به بابا و یه نگا به مامان و بعد گفتم:

من و بابام نداریم که..هرچی من دارم مال اون هر چی اون داره مال من!!

+حالا ازین به بعد اذیتم کنید....از مال داداشم و عماد هم قرض میگیرم قشنگ دهنتون سرویس

+خخخخخخخ


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, ساعت 13:40 نویسنده mahsa pishi |

 

به سلامتی پسرایی که بعد بستن کمربندشون

لااقل چشاشونو رو همه چی نمیبندن....

 

امضا:مهسا پیشی


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ساعت 22:57 نویسنده mahsa pishi |

يكےزير . . .

يكے رو . . .

בستـ ـهايماטּ زيباتريـטּ بافتنے בنیاستــ!!!

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

+دیشب بروجرد 3 بار زلزله اومد...

+دفعه اول که اومد نترسیدم پاشدم گوشیمو گذاشتم تو شلوارم دوباره خوابیدم...

+بعد مامانم سوره زلزله رو خوند اولش مثه یه قسمت اهنگ شاهین نجفی بود منم ادامشو خوندم

+یهو یه زلزله شدید تر اومد که گفتم گه خوردم گه خوردم

+دفعه سوم یه پس لرزه کوچیک اومد....

+همین!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ساعت 10:11 نویسنده mahsa pishi |

 

×حذف شد×


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 20:1 نویسنده mahsa pishi |

آه ای زندگی منم که هنوز

با همه پوچی ز تو لبریزم

نه به فکرم که رشته پاره کنم

نه بر آنم که از تو بگریزم

.

.

.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

+ولت کردم و رفتم...نه اینکه دوستت نداشته باشم ها..نه!!!بین خودمون باشه:

از نخودی بودن متنفرم


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 19:52 نویسنده mahsa pishi |

+خواهر من...برادر من...دوست من...گل من...

از تنهایی ننال..گریه نکن...زاری نکن....

+تنهایی ارزش داره....تنهایی حرمت داره...تنهایی مقدسه...خدا تنهاس....

+به هرکسی این افتخارو نمیده عین خودش تنها باشه....

+قدر تنهاییتو بدون...حالا که تنهایی ازش استفاده کن...با خودت برو بیرون..با خودت سیگار بکش...

با خودت حال کن...با خودت همه چیزتو تقسیم کن...یا اگه میخای خاتمه بدی به تنهاییت...

+یکیو را بده تو خلوتت حداقل ارزش شریک شدنو داشته باشه!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 16:41 نویسنده mahsa pishi |

...به نام تنها کسی که تنها بود ولی کسی را تنها نگذاشت...

 

بعد از تو عاشقانه هایم قسمت شد بین آدم های به ظاهر آدم اطرافم...

بعد از تو بی لیاقت های زیادی عاشقانه هایم را مفت مفت میخریدند...

بعد از تو...بعد از تو به احساسم...به روحم...به جسمم چوب حراج زدم...

بعد از تو عقایدم مانند قلبم متلاشی شد...عقایدم دیگر عقاید مشترک بین من و تو نبود!!!

عقایدم رنگ و بوی عامه ی مردم را گرفت...

بعد از تو....دیگر "تو"یی را همچون "تو" نیافتم تا با او بتوانم خاص بودنمان را به رخ بکشیم...

بعد از تو...فاتحه ام را خواندم...

بعد از تو تمام شدم...به پای تمام خاطراتمان...عکس هایمان...به یاد تک تک لحظه هایمان...

ادعای دروغین عشقت تمامم کرد...درست عین نقطه ی پایان جملات عاشقانه ام.

 

امضا:مهسا پیشی

 

+نویسندش خودمم...اگه بدون منبع کپی کنی ای تو روحت!

+...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 14:40 نویسنده mahsa pishi |

 

دوست داشتنت ،

هوس نیست . . . که باشد و نباشد !

نفس است . . .

تا باشم . . .

تا باشی . . . ! 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

+اینجا ظهری زلزله اومد برا بار اول نترسیدم خونسردانه چایی که دستم بود رو نوشیدم...

+نه اینکه زلزلش کم باشه ها...نه!!زلزلش یه کوچولو شدید بود ولی خب نترسیدم دیگ...

+تازه تنها هم بودم!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 13:51 نویسنده mahsa pishi |

 

بالهایمـــــان قیچـــــی شد و بــه زمین افتادیـــــــــم


بــــــی آنــکه گناهــــــــــــــی کــرده باشیـــم


بـه ما چـه که کســـــــــــی هوس سیب کـــرده بود!!!!

 

 

+دلم سیب میخاد...یه کیلو..دو کیلو...خدا من کل سیبا این دنیا رو میخورم...

+میشه لطفا ازین دنیا اخراجم کنی؟!لطفا؟!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 13:21 نویسنده mahsa pishi |

همیشه با گذشت زمان و کسب تجربه پخته تر نمیشی !!!

 

گاهی، میسوزی و....ته میگیری...

 

 

+صرفا جهت اطلاع بود بدونین انقد سر و دست نشکونین همه چیو تجربه کنین!

+ما همه چیو تجربه کردیم...از فاز حشیش تا سرفه قلیون...

+از س ..بگذریم...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 1:30 نویسنده mahsa pishi |

 

یکی بود که دیگه نیست...

 

 

+روحش شاد و یادش گرامی باد!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 4 دی 1391برچسب:, ساعت 23:58 نویسنده mahsa pishi |

ازش پرسیدن: توی این مدت تونستی فراموشش کنی ؟؟؟

خاکستر سیگارش رو تکوند و گفت: آره...!!

توی این شیش ماه و نوزده روز و هفت ساعتی که رفته

یه دفعه هم بهش فکر نکردم....


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, ساعت 18:44 نویسنده mahsa pishi |

 

عجب خیاط ماهری است خدا...

دل هیچکس را برای ما تنگ ندوخت!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, ساعت 15:9 نویسنده mahsa pishi |

بعدها (فروغ فرخزاد)

مرگ من روزی فرا خواهد رسید

در بهاری رشن از امواج نور

در زمستانی غبار آلود و دور

یا خزانی خالی از فریاد و شور

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرگ من روزی فرا خواهد رسید

روزی از این تلخ و شیرین روزها

روز پوچی همچو روزان دگر

سایه ای ز امروز ها، دیروز ها!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیدگانم همچو دالانهای تار

گونه هایم همچو مرمر های سرد

ناگهان خوابی مرا خواهد ربود

من تهی خواهم شد از فریاد درد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برو ادامه مطلب


برچسب‌ها:
<-TagName->
ادامه مطلب
+ تاریخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, ساعت 13:49 نویسنده mahsa pishi |

 

 

 

دلم عجیب گرفته

 


+عماد گوشیش مشغوله

+نمیدونم رد تماس میزنه یا داره میحرفه با یکی...

+چی بگم فقط هم دلم گرفته و هم خستم....خدا بخیر کنه امشبو

+بد جور غمگینم!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ یک شنبه 3 دی 1391برچسب:, ساعت 23:51 نویسنده mahsa pishi |

×ایها الناس×

 

 

!ماهم خدایی داریم!

 

 

+یه سیبو که میندازن بالا هزارتا چرخ میخوره بعد میاد زمین!!!به این نکته توجه کنید لطفا!!

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ یک شنبه 3 دی 1391برچسب:, ساعت 23:37 نویسنده mahsa pishi |

×توجه×       خعـــــــــــــــــــلی مهم       ×توجه×

 

+عاقا بعضیا دیگه مسخرشو دراوردن شیطونه میگه ماهم مسخرمونو دربیاریم....

+ما هرچی به این ملت میگیم میگن تو حلقم...

+شیطونه میگه بگم ک.ی.ر بابام بگه تو حلقم!!!

+والا بخدا...بس کنین هی میگید تو حلقم تو حلقم...

+تو حلقم گفتناتون تو حلقم


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 23:25 نویسنده mahsa pishi |

اینو بخونید یلحظه رو پروفایل داداش مهدی هم برید حتما

نظر یکی از بازدید کنندگان به اسم مهدی

مهدی:سلام مهسا گلم خوبی آبجی جان.

بدت نیاد خودتا به دکتر نشون بده یه چکاپت بکنه ببینه سالمی یا نه راستی اعتماد به نفستم بالاستا.

کسی تا حالا خواستگاریت اومده؟

باورت میشه چند نفر اومدن به مامانم گفتن دخترمون مال پسر شما ولی مادرم قبول نکرده؟

اینا جدی گفتم.

راستی اگه میخوای منا ببینی برو تو پروفایلم و منا ببین و نظر بده.نظرتا راجع به عکسم بده


پاسخ:مرسی داداش تو خوبی؟؟رفتم داداش گفته سالمم...

بله اومده یه دونه اومده خب من 15 سالمه کوچولو هم هنوز

اره باورم میشه ماشالا هزار الله اکبر خیلی خوشگلی حق دارن دخترا خودشونو بکشن برات...

اره دیدم خیلی خوشگلی ماشاالله

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

+دوستان گل برید رو این آدرس....عکس داداش مهدی هستش...

http://2dar2-90.loxblog.ir/profile.php


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 20:44 نویسنده mahsa pishi |

×برای شناختن بعضی از آدما....

×خط موبایلتونو چند روز شارژ نکنید ببینید چه قد ازتون یاد میکنه بدون اینکه شما دورش بپلکید!؟

×میخام یه چن روز خطمو شارژ نکنم ببینم مرامت چه قده!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 20:14 نویسنده mahsa pishi |

پیش از آنکه درباره زندگی،

گذشته و شخصیت من قضاوت کنی ...

خودت را جای من بگذار

از مسیری که گذشته ام عبور کن،

با غصه ها،تردید ها،ترس ها،درد ها،و خنده هایم زندگی کن ...

یادت باشد

هرکسی سرگذشتی دارد .

هرگاه بجای من زندگی کردی،

آنگاه میتوانی درباره من قضاوت کنی...

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 15:11 نویسنده mahsa pishi |

+رفتم وب یکی از دوستام دیدم نوشته خودکشی....

+عاقا یلحظه دلم واسه خیلی چیزا تنگ شد...

واسه خودکشی...واسه بیمارستا ن و شستشو معده...واسه اینکه همه تو بیمارستان دورت جمع بشن...

واسه اینکه بهت آب زغال بدن بیاری بالا...واسه اینکه زنگ بزنن اورژانس...واسه عزرائیل...

واسه اینکه بعد قرص خوردن چن روز مست مست باشی...واسه اینکه فک کنی در و دیوار باهات حرف بزنن

واسه اینکه فک کنی دیوارا دارن تکون میخورن..واسه اینکه یلحظه همه چیز جلو چشت مرور بشه

واسه اینکه دستتو بخیه بزن..واسه اینکه تیغ و رگ و خون دلم تنگ شده..

واسه خودکشی دلم عجیب تنگ شده....برام عادت شده....سه بار خودکشی...

هـــــــــــــــــی...

فک نکن روانیم فک نکن کم دارم..نه عزیزم...فقط خستم...همین!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 14:34 نویسنده mahsa pishi |

+یه اهنگ به اسم گریه کن از مازیار فلاحی دانلود کردم از یه وبلاگی...دیدم حجمش خیلی کمه

1مگابایته...

بعد هیچی دیگ دانلودش که کردم ....گوشش دادم دیدم 53 ثانیست همش میگه:

 

گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن....

من

گریه

مازیار فلاحی

 

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 14:27 نویسنده mahsa pishi |

+بابام دیشب گفت ایشالا اگه عید بریم مشهد بعدش میریم بیرجند پیش عماد....

+یعنی بابا یه این میگنآ...از صد تا رفیق رفیق تره...

+البته بضی وختا خیلی رو مخه..اجازه نمیده تنهایی برم بیرون خب بهش حق میدم!

+ولی همینکه مشکلی نداره با عماد دوستم و خودشم هروخ بتونیم بریم مشهد میبرم بیرجند

+خودش خیلیه!...نه؟؟!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 13:52 نویسنده mahsa pishi |

<<درد تاریکیست درد خواستن>>

<<رفتن و بیهوده خود را کاستن>>

<<سرنهادن بر سیه دل سینه ها>>

<<سینه آلودن به چرک کینه ها>>

<<در توازش،نیش ماران یافتن>>

<<زهر در لبخند یاران یافتن>>

 

 

+آجی سارا آهنگی که بهم دادی خیلی قشنگ بود عزیزم...مرسیییییییییییییی

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 13:7 نویسنده mahsa pishi |

خـــــــــــــــــــــعلی ترسناک...خعلی خعلی ترسناک....بقرعان بخدا خعلی ترسناکه و راسته

+ساعت دوازده و 16 دیقه بود به خط 0937 عماد زنگ زدم..یعنی اینطور رو گوشیم نوشته بود

که من به خط 0937 اون زنگ زدم...

+عماد برداشت  و بعد سلام و احوالپرسی گفت مهسا این خط کیه؟؟؟

+گفتم خط خودمه ..وا برا چی میپرسی؟؟!!گفت یه خط دیگه افتاده حالا بیخیال...

+حالا چرا به خط 0919 زنگ زدی؟؟؟!!!!

+گفتم عماد چرا اسکولمون میکنی تو این نصفه شب من به خط 937 زنگ زدم اذیتم نکن

+گفت زهرمار دیوونه به خط 0919 زنگ زدی اگه باور نمیکنی الان با خط 937 بهت زنگ میزنم...

+در این حال که من هی داشتم به گوشیم نگا میکردم و میدیدم که نوشته من به خط 937 زنگ زدم

+عماد با همون خط 937 اومد پشت خطم...

+گفت:حالا باور کردی دیوونه؟؟!!!دوباره گرفتم به چپمم و باش حرف زدم و بعد قطع کردم...

 

ادامش حذف شد!

(به دلایل شخصی)


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 1:53 نویسنده mahsa pishi |

+امشب رفتیم مهمونی خونه مامان بزرگم اینا...

+عاقا در مورد هر دختری پرسیدیم گف خابت بخیر شیش ماه پیش طلاق گرف...

+تازه یکی از دختر عمه هام 19سالشه  یه بار طلاق گرفته...علان دوباره ازدواج کرده

میگه حالا اینم یه سال امتحان کنیم ببینم چه جور پسریه اگه خوب بود که هیچ اگه نه که طلاق میگیرم

+من همینجا از همین تریبون استفاده میکنم میگم:

+عاقا من از ازدواج منصرف شدم خاستگاران محترم لطفا پاشنه در خونمون رو از جا نکنید!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 1:41 نویسنده mahsa pishi |

+سلام به همه ...دوستانی که منو دیدن...اصن اون مهسارو فراموش کنن

رنگ شده عین گچ..لبام کوچولو شده پف کرده چشامم شده عین خط...

+اصن رو به موت فرضم کنید...دیشب تا چهار و نیم بیدار بودم تازه هی به عماد اس میدادم!!!

+جو زده بودم خو خاب بود بیچاره که نمیتونس جواب بده..کلن فک کنم صب پاشد هنگ کرد

+آخه کلی براش اس فرستادم حدودا هزار و صدتومن شارژمصرف کردم خودم تنهایی..

+دیگ اینکه ساعت سه ونیم یکی از اسام اشتباهی رف برا عزرائیل که دیدم عه اونم از من روانیتر

اونم بیداره...

+درمورد شب یلدا هم باید بگم شب یلدا خوبی بود رفتم میوه و تخمه و شیرینی اوردم گذاشتم جلو

میز کامم بابام و مامانم هم تو فکر بودن...کلن شب یلدا خوبی بود...

+درمورد نابود شدن جهان....عمه و مادر خاهر نستراداموس و از جمله خودش دهنشون سرویس!!!!!!!

+کلی اعتراف کردیم پیش خانواده حلالیت طلبیدیم...خوب شد پیش عماد اعتراف نکردم وگرنه دیگ هیچی...

+میرفتم نستراداموسو از قبر میکشیدم بیرون میگفتم پ چرا کپیدی بیا نابود کن دنیارو دیگ....

و با اقوامش هم یه کار کوچولویی داشتم که دیگ ایشالا بعدا الان فرصت نیست...

+کلن خوش باشید دوستان...و هم چنین:

×اولین روز زمستونی...مبارک×


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ جمعه 1 دی 1391برچسب:, ساعت 12:43 نویسنده mahsa pishi |

+بروجرد داره بارون میاد..ازون بارون گرما که نه توش سوز سرما هستنه ازین باد شدیدا

که هی بارون اینور اونور بشه!!!

+بارون گرم میاد...صاف میاد..شدید میاد....شبه...هیچ چراغی هم تو کوچه روشن نیس...

ساعت دو و نیم بامداد جمعه...

+لحظه قشنگیه....جای خیلیاتون خالی...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ جمعه 1 دی 1391برچسب:, ساعت 2:23 نویسنده mahsa pishi |

 

+یادش بخیر یه زمانی ما ساعت دوازده لش بودیم

 

 

 

دوس پسرمون تا سه و چهار بیدار!!!

 

+حالا اون از دوازده لش میشه ما تا سه و چهار بیدار!!!


+دنیا برعکس شده دیگ...تازه جهان هم نابود نشد برید توبه هاتونو پس بگیرید !!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ جمعه 1 دی 1391برچسب:, ساعت 1:40 نویسنده mahsa pishi |

+مامان من بستنی سنتی میخره...

+نونشو برمیداره میزنش رو چاقو لیسش میزنه!!

 

من |:

بستنی |:

چاقو |:

نون بستنی |:

مامانم :D

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, ساعت 21:18 نویسنده mahsa pishi |

+ما یلدامونو پشت کامپیوتر و تو نت سپری میکنیم!!!

 

+شما چطور دوستان مجازی؟!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, ساعت 20:53 نویسنده mahsa pishi |

 

+یکی از اهداف مهم زندگیم اینه این وبلاگو اونقد ادامش بدم که عنوانش بشه

.

.

.

واسه خودم و بچم و نومه...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, ساعت 17:9 نویسنده mahsa pishi |

×جمعه باشد×

×تنها باشی×

×غروب باشد×

×دلتنگ باشی×

×میشوی بلا تکلیف ترین آدم دنیا×


+گفتم یه فکری برا فرداتون بکنید به چنین مصیبتی دچار نشید!!

+صرفا جهت اطلاع بود...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, ساعت 17:4 نویسنده mahsa pishi |

خـــــــــــــــــعلی متاثر شدم...

 

+دیشب با مامانم دعوام شد زدم رو پیشونیش...هیچی نگفت فقط چشماشو بست....

+یلحظه دلم براش سوخت دولا شدم و پیشونیشو بوس کردم...

+تا چشمامو بستم و خوابیدم خواب حضرت زهرا رو دیدم....!!!

+کلن متاثر شدم...من دیگه گه بخورم با مامانم کل بندازم...!!!

 


+ینی انصافا صب که از خاب بلند شدم بیخودی اشکم میومد....خیلی واقعه دردناکی بود!!....

+راستی یه چیز دیگ،یه وب لینک کردم اسمش حسین..عاقا من و اون یه نقطه شباهتی داریم تو مطلبامون

+هم اون هی نقطه میذاره و هم من....واسه همین لینکش کردم...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, ساعت 11:9 نویسنده mahsa pishi |

+خاستم یه چیز بگم گفتم شاید بعضیا ناراحت بشن...

+قیدشو زدم نگفتم!!!

+نه منصرف شدم میگم....

.

.

.

خاستم بگم گور بابا هر پسر پدر سگ لاشی...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, ساعت 22:46 نویسنده mahsa pishi |

+یکی از دوستان با بنده تماس گرفتن گفتن تو فلان چت روم دعواشون شده بیاین کمک...

+هیچی دیگ عاقا ما هم به رگ غیرتمون برخورد رفتیم کمک...هم من به اون یارو فحش میدادم

هم اون به من و هم اون به اون....

+عاخرشم منو اخراج کردن و در نتیجه اون دختره که دوستم بود و اون پسره در ته دعواشون باهم اشتی کردن

و باهمدیگه دوست شدن...

+من دستم نمک نداره حالا هی بگید نه!!!هی بگید نه!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, ساعت 22:35 نویسنده mahsa pishi |

+عشقم به من میگه من بهت نامردی نکردم یه چیز کوچیک بود تو بزرگش کردی...!!!

+و عشقم دوباره به من میگه من به هیشکی جز تو فکر نکردم...!!!!

 

+و به نظرم  ((عشقم خر گیر اورده نه؟؟!!))...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, ساعت 21:21 نویسنده mahsa pishi |

+صب به یکی از دوستام اس دادم و در جواب برام لطفا فرستاد

+غروب همون دوستم بهم اس داد و من در جواب برای تلافی براش لطفا فرستادم...

+در ضمن یکی دیگه هم بهم اس دادم بازم عقدم ننشته بود برا اونم لطفا فرستادم...

 

+عاقا من اون موقه دلم پر بود که با عماد قهر بودم..

+الآن که دیگه آشتیم چه فایده داره عاخه!؟!؟!؟!؟


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, ساعت 21:15 نویسنده mahsa pishi |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد