+15

+قبلا میترسیدم..از نعره های بابام..از فحش دادناش...از پرت کردن اشیا اطرافش به سمتم

+از کتکای بابام...از کتکای مامانم...از تهدیدای مامانم...از خیلی چیزا میترسیدم...

+اما الآن..نوچ...تموم شد عزیز...دوره ی ترس و واهمه تموم شد..هه!!!

+حالا اگه بابام فحشم میده جواب میدم..داد میزنه داد میزنم...میخاد کتک بزنه قایم نمیشم

+فرار نمیکنم وایمیسم جلوش میگم بزن...واسه تموم دردات بزن...اینور صورتمم قرمز کن...

+بهش میگم ده محکمتر بزن لعنتی...اره ...تازگیا همه چی عوض شده

+مامانم تهدیدم میکنه خیلی راحت فحشش میدم...فحش میده دوتا بدتر بهش میگم...

+کتک بزنه با یه سیلی تو صورتش ردش میکنم...اره عوض شد...همه چی عوض شد...

+منو نصیحت نکن...نگو مادر حرمت داره...اره مادر حرمت داره....اما مادر من حرمت داشت..

+الان نداره خودش خرابش کرد...

+دستای کار کرده پدرم حرمت داشت اماتا یه زمانی...الآن حرمتی بین من و خونوادم نمونده...

+حالا حساب بی حساب شدیم و البته یه سری چیزا از خونوادم طلب دارم که اونارم ب موقه میگیرم

 

+خستم...خیلی خسته شدم

+یکی دستمو بگیره کمکم کنه...یکی بلندم کنه...یکی با بقیه فرق داشته باشه...

+یکی نکوبونم زمین...یکی بلندم کنه...

+خدااااااااااااااااااااااااا...تو دیگه چرا؟؟؟

+نا امیدم کردی



نظرات شما عزیزان:

hiichkass
ساعت10:59---28 آذر 1391
خودم هستم دستتو بزار تو دستم خاطرخاهات بترسن
پاسخ:ممنون


sahel
ساعت1:44---28 آذر 1391
manam 1shekast khordam az kol konevadam ham motenaferam ama mese to nemitonam dad bezanam khafe daram mishamپاسخ:چرا نمیتونی؟>؟باید داد بزنی؟؟داد بزن حقتو بگیر..حقتو نگرفتی هم دیگ خیالت راحته که تمام تلاشتو کردی

دخمل سمپادی
ساعت0:05---28 آذر 1391
سلام عشقم خوفی





ویت یه دونه باشه اونم واسه نمونه باشهپاسخ:نه بابا چه خوب بودنی..تا بود از عماد میکشیدم و بقیه پسرا..حالا از خونواده و عماد و بقیه پسرا.. قربونت عاجی لطف داری


aliasghar
ساعت23:20---27 آذر 1391
سلام من اومدم 5-6 تاشم خوندم اما الان هیچی نمیگم چون خودم م موندم میام بعد
پاسخ:منتظرتم...راستی سلام


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, ساعت 22:32 نویسنده mahsa pishi |